موقت و از سرِ اضطرار

ساخت وبلاگ
زن پنهان نمی‌کند که از مهمانیِ رقص، اسب‌دوانی و حتی قمار خوشش می‌آید. این را می‌گوید، یا فقط به آن اعتراف می‌کند، یا به آن می‌بالد. امّا هرگز از او نخواهید که بگوید از شیک خوشش می‌آید، اعتراض و انکار می‌کند، می‌رنجد. تنها نقطۀ ضعفی است که با دقت پنهان می‌کند، چه بدونِ‌شک تنها همین بر خودستایی گران می‌آید. وابستگی به کارت و ورق را می‌پذیرد، و به دوک‌ها را نه. خود را، به این دلیل که دیوانگی‌ای می‌کند، از هیچ‌کس کمتر نمی‌داند؛ اسنوبی‌اش برعکس ایجاب می‌کند که او از کسانی پایین‌تر باشد، یا اگر خود را رها کند فرودستِ ایشان بشود. از همین رو می‌بینیم که زنی که شیکی را چیزی یکسره احمقانه قلمداد می‌کند، برایش ظرافت و ذوق و هوشی مایه می‌گذارد که با آن‌ها می‌شد قصۀ زیبایی بنویسد یا به یاری‌شان خوشی‌ها و رنج‌های معشوق را دگرگون کند.• خوشی‌ها و روزها، مارسل پروست، فارسیِ مهدی سحابی موقت و از سرِ اضطرار...ادامه مطلب
ما را در سایت موقت و از سرِ اضطرار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yzdn بازدید : 88 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 22:58

Sam: Look, I'm... sorry, but it's just... I feel like you keep testing me. Like you demand a certain level of thing from me.Boyfriend: All I ask for is basic consideration. Like just common courtesy would be nice.Sam: No, I don't think that's accurate at all. I feel like you demand a whole lot... Too much, frankly, considering what you bring to the table.Boyfriend: Oh, really?Sam: Yeah. If you want to know the truth, you need a lot, and you give little.Boyfriend: That is so insulting.Sam: Well, that may be true, but I think you kind of have it coming.Boyfriend: You are so mean.Sam: Oh, my God, fine. Okay, I'm mean. Jesus Christ, why does everybody have to be so careful all the time with the man's feelings? "Ooh, don't hurt the man. His feelings are so important." You guys are supposed to be tough! You're such pussies! The second a woman is a tiny bit mean to a man or even just a tiny bit honest, she's a b.i.t.c.h.• Better Things, Season02,E02 (Rising) موقت و از سرِ اضطرار...ادامه مطلب
ما را در سایت موقت و از سرِ اضطرار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yzdn بازدید : 64 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 22:58

 سودای گم‌وگور شدن و دست از همه‌چیز شُستن، شبیهِ هیچ‌چیز نشدن، و از بُن ویران‌کردنِ هر آن چیزی که ما را آن کرده که هستیم، و برنامه‌ی حالِ حاضر را فقط تنهایی و هیچ‌بودن قرار دادن و بازگـشت به یگانه برن موقت و از سرِ اضطرار...ادامه مطلب
ما را در سایت موقت و از سرِ اضطرار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yzdn بازدید : 83 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 13:14

 

 

رفت بالکن سیگار بکـشد، هفده سال طول کشید.

موقت و از سرِ اضطرار...
ما را در سایت موقت و از سرِ اضطرار دنبال می کنید

برچسب : دیالکتیکِ,دولت,درماندگی, نویسنده : yzdn بازدید : 106 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 17:31

صبح شد و چشمم را که باز کردم درجا فهمیدم از آن روزهایی‌ست که از پسِ دیدنِ یک نفر هم برنمی‌آیم، چه رسد به یک مدرسه پُر از آدم. پس از یک دعوای لفظیِ احمقانه، دیشب را با معده‌ای متروک و سینه‌ای مملو و دوزِ قابل‌توجهی زولپیدم خوابیدم و نهایتِ پُررویی بود اگر فردا صبح‌اش از سردرد یا حتا تبدیل شدنم به سوسک، شگفت‌زده می‌شدم. و امروز، فرداصبحِ دیشب بود! یک لیوان آب پرتقالِ مانده، یک نصفه سیگارِ کش‌رفته از پاکتِ پدر، و گوش دادن به جرّوبحثِ بی‌پایانِ گنجشک‌ها. بعد، لباس‌ها خودبه‌خود آمدند و تنم را پوشاندند و خمیردندان خودبه‌خود روی مسواک مالیده شد و تازه وقتی صورتِ احمقم را با شُرّه‌ی کفِ آویزان از کنار موقت و از سرِ اضطرار...ادامه مطلب
ما را در سایت موقت و از سرِ اضطرار دنبال می کنید

برچسب : تلاش,برای,فراموش,کردن,واقع,تلاش,برای,آوردن, نویسنده : yzdn بازدید : 120 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 17:31

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

موقت و از سرِ اضطرار...
ما را در سایت موقت و از سرِ اضطرار دنبال می کنید

برچسب : شیاطین,دیگر, نویسنده : yzdn بازدید : 117 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 17:31

آقا یا خانمِ عزیزی که شوخی‌تان گرفته و تحتِ عنوانِ "میم" زیرِ پست‌های بلاگـی که خودتان می‌دانید، کامنت می‌گذارید. سلام لطفن نکنید. نه تنها قشنگ نیست، که از رهگذرِ خوشمزگیِ جنابعالی، یکی دو نفر به زحمت و رنجش دچارند.باور بفرمائید زندگی و روحِ بنده‌ی حقیر هم مثلِ شما تُهی ست و در مغاکی از هیچیِ مطلق بسر می‌برم، اما این دلیل نمی‌شود که دیگران را هم با خود پایین بکشم. الاغِ بوریدان هم وقتی هیچ کاری از دستش برنیامد، تصمیم گرفت همانجا بایستد و بمیرد، لیکن کسی را گاز نگرفت و به سوی هیچ شخصِ حقیقی و حقوقی‌ای جفتک پرت نکرد. شاید سرنوشتِ ما هم این باشد: سکوت کنیم و سپس بمیریم. یا بقولِ بوکوفسکی، مثلِ یک موقت و از سرِ اضطرار...ادامه مطلب
ما را در سایت موقت و از سرِ اضطرار دنبال می کنید

برچسب : موقت,اضطرار, نویسنده : yzdn بازدید : 88 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 17:31